بحران آب در ایران از هشدار گذشته و به واقعیتی عینی تبدیل شده است. بیش از دوسوم مخازن آبی کشور خالی شده، ۱۹ سد بزرگ به مرگ کامل نزدیکاند و تیغ کمآبی زیر گلوی پایتخت قرار دارد؛ بحرانی که نه از آسمان، بلکه از تصمیمهای انسانی زاده شده است.
تهی شدن ۶۷ درصد از مخازن سدهای کشور
بحران آب در ایران به مرحله هشدار رسیده است. طبق دادههای رسمی وزارت نیرو، حدود ۶۷ درصد ظرفیت سدهای کشور خالی است و ورودی آب به سدها نسبت به سال گذشته کاهش چشمگیری یافته است. از میان ۲۰۰ سد فعال، ۱۹ سد بزرگ در آستانه خشک شدن کامل قرار دارند؛ به این معنا که حجم آب آنها به کمتر از پنج درصد ظرفیت رسیده است.
این سدها عموماً در استانهای پرجمعیت و خشک همچون تهران، خراسان رضوی، فارس، کرمان و سیستان و بلوچستان قرار دارند. در بسیاری از شهرها و روستاها، قطعیهای مکرر آب به مسئلهای روزمره تبدیل شده و نارضایتی اجتماعی رو به گسترش است.
کارشناسان هشدار میدهند که در صورت تداوم سیاستهای کنونی و نبود اصلاح در الگوی مصرف، کشور با بحرانی ساختاری و پایدار مواجه خواهد شد؛ بحرانی که نهتنها بر حیات اقتصادی بلکه بر زیستپذیری سرزمین تأثیر میگذارد.
۸۰ درصد بحران آب نتیجه خطاهای انسانی است
محمد ارشدی، عضو شورای راهبردی اندیشکده تدبیر آب ایران، میگوید: آنچه امروز شاهد آن هستیم، محصول دههها تصمیمگیری و مداخله انسانی است، نه حادثهای ناگهانی. وی توضیح میدهد که وضعیت فعلی حاصل مجموعهای از سیاستها و رفتارهای ناسازگار با ظرفیت طبیعی کشور است.
ارشدی تأکید دارد که حداکثر ۱۵ درصد بحران آب ایران ناشی از تغییرات اقلیمی جهانی است، اما بیش از ۸۰ درصد آن ریشه در خطاهای انسانی دارد. به گفته وی، طبیعت ایران ذاتاً در زمره مناطق هیدرولوژیکی سخت است و همواره با نوسان بارندگی و خشکسالیهای دورهای روبهرو بوده است.
او میافزاید: مدن ایرانی هزاران سال در بستر این سرزمین خشک شکل گرفته، اما در دهههای اخیر، این تعادل تاریخی میان انسان و محیط از بین رفته است؛ سیاستهای ناپایدار کشاورزی، سدسازی بیرویه و مصرف بیمحابای منابع زیرزمینی، ما را به این نقطه رسانده است.
از قنات تا چاه عمیق؛ گسست تمدنی در مدیریت آب
ارشدی با اشاره به پیشینه فرهنگی ایران میگوید: در فرهنگ ایرانی، آب عنصری مقدس و محترم بوده است. قناتها فقط فناوری نبودند، بلکه نظامی اجتماعی و اخلاقی برای بهرهبرداری منصفانه از منابع بودند.
اما با ملی شدن آب و تمرکز مدیریت در سطح دولت، نقش مردم در حفاظت از منابع از میان رفت. او میگوید: هدف، ساماندهی بود، اما در عمل باعث شد بهرهبرداری بیرویه شدت گیرد و حس مسئولیت جمعی از بین برود.
به گفته این کارشناس، ورود تکنولوژیهایی مانند چاههای عمیق بدون آمادگی نهادی و فرهنگی، باعث شد برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی آغاز شود؛ منابعی که در برخی مناطق دیگر امکان احیا ندارند.
توسعه ناپایدار و کشاورزیِ پرمصرف
ارشدی با نگاهی انتقادی به سیاستهای توسعهای کشور میگوید: ایران در مسیر توسعه، بهجای تکیه بر صنایع کوچک و متوسط اشتغالزا، به سمت صنایع بزرگ و آببر مانند فولاد و پتروشیمی حرکت کرده است؛ صنایعی که اشتغال کمی ایجاد میکنند اما منابع زیادی مصرف میکنند.
وی تأکید دارد که بخش کشاورزی، مقصر پنهان بحران آب است.» حدود ۷۰ تا ۸۰ میلیارد مترمکعب از کل منابع تجدیدپذیر کشور در این بخش مصرف میشود، در حالی که سهم شرب کمتر از ۹ میلیارد و سهم صنعت حدود ۲ تا ۳ میلیارد مترمکعب است.
ارشدی بهرهوری آب در کشاورزی ایران را تنها ۳۰ تا ۴۰ درصد میداند؛ رقمی بسیار پایینتر از میانگین جهانی. او توضیح میدهد: حتی طرحهای آبیاری قطرهای نیز مصرف را کاهش ندادهاند، چون کشاورزان با استفاده از تسهیلات دولتی، زمینهای بیشتری را زیر کشت بردهاند تا درآمدشان بیشتر شود.
به گفته وی، سیاستهای حمایتی دولت بدون کنترل برداشت، موجب افزایش مصرف شده است. «کشور از منابع عمومی برای توسعه آبیاری هزینه کرده اما نتیجه آن، برداشت بیشتر آب بوده است. تا زمانی که کشاورزان یک دشت بهصورت جمعی برداشت خود را کنترل نکنند، صرفهجویی واقعی اتفاق نمیافتد.»
پایتخت در آستانه بحران ساختاری
مصرف سالانه آب شرب تهران حدود یک میلیارد و ششصد و پنجاه میلیون مترمکعب است. از این میزان، نزدیک به ۳۰۰ میلیون مترمکعب صرف آبیاری فضای سبز و همین مقدار برای کولرهای آبی در تابستان مصرف میشود. افزون بر آن، حدود ۳۵۰ میلیون مترمکعب آب در شبکه انتقال و مصارف خانگی هدر میرود.
به گفته ارشدی، طرح انتقال آب از سد طالقان تأثیر چندانی بر این وضعیت ندارد. در بهترین حالت، تنها ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون مترمکعب آب به تهران میافزاید، که در برابر مصرف ۱.۶۵ میلیارد مترمکعبی پایتخت ناچیز است.
او هشدار میدهد: بحران آب تهران دیگر مسئلهای فنی نیست، بلکه به بنبستی سیاسی ـ اقتصادی تبدیل شده است. بدون مدیریت یکپارچه و جسورانه، سال آینده وضعیت وخیمتر خواهد شد. بارندگیهای مقطعی فقط نفس شهر را تازه میکند اما بحران ساختاری پابرجا میماند.
ریشه بحران در ساختار حکمرانی آب
ارشدی میگوید: بحران آب صرفاً موضوعی فنی یا اقلیمی نیست، بلکه زنجیرهای از تصمیمات تاریخی در حوزه جمعیت، فناوری و توسعه اقتصادی است. به باور وی، اگر بازنگری در حکمرانی آب، بازتوزیع مسئولیت میان دولت و جامعه و اصلاح مسیر توسعه صورت نگیرد، ایران با بحرانی روبهرو خواهد شد که به بحران زیستپذیری تبدیل میشود.
وی اضافه میکند: شرکتهای آب بدون درآمد پایدار نمیتوانند طرحهای کاهش مصرف یا تصفیهخانههای پساب را اجرا کنند. منابع مالی از دولت میآید و در نهایت تورمزا میشود. این چرخه معیوب، اصلاح را دشوار کرده است.
ارشدی تأکید دارد که پروژههای انتقال آب یا حفر چاه، تنها بخش فنی بحران را حل میکنند و بدون پیوند با مدیریت شهری، فضای سبز و الگوی مصرف، تأثیری ماندگار ندارند. او پیشنهاد میدهد: باید الگوی کمآب توریسم، صنایع کممصرف و فعالیتهای اقتصادی پایدار جایگزین کشاورزی پرمصرف شود تا فشار از منابع زیرزمینی برداشته شود.
راه نجات در مدیریت یکپارچه و مشارکت اجتماعی
این عضو اندیشکده تدبیر آب ایران میگوید: ساختار نهادی کشور توان اعمال تغییرات اساسی را ندارد؛ بخشهایی از کشور در مدیریت منابع رها شده و دولت حضور مؤثری ندارد. شهروندان توان کاهش مصرف دارند اما ابزار لازم در اختیارشان نیست.
به باور وی، تغییر واقعی زمانی ممکن است که جامعه شهری فعال شود، دولت ظرفیتهای واقعی منابع را بشناسد و سیاستگذاریها با محدودیتهای طبیعی کشور همسو گردد.
ارشدی تأکید میکند: حل بحران آب تهران نیازمند نگاهی یکپارچه به مدیریت شهری است. بازچرخانی فاضلاب، استفاده از پساب در آبیاری فضای سبز و حذف چمنهای غیرضروری میتواند راهحلهای کمهزینه و مؤثر باشد، اما نبود سازوکار تقسیم هزینه میان دستگاهها مانع بهرهبرداری از این فناوریها شده است.
هنوز میتوان خسارت را کاهش داد
ارشدی در پایان هشدار میدهد: بحران میتواند فرصتی برای اصلاح مناسبات غلط باشد. اما این تغییر نیازمند جسارت سیاسی، شفافسازی هزینهها و تقویت مدیریت محلی است. هر روز تأخیر، هزینه جبران را بالاتر میبرد. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا حتی راهحلهای ساده نیز کارایی نخواهند داشت.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید