در دل مازندران، جایی که آسمان و آب به هم میپیوندند، تالاب میانکاله بهعنوان یک زیستگاه بیبدیل برای پرندگان مهاجر شناخته میشود.
رویداد شمال به نقل از تسنیم/ میانکاله منطقهای با 68 هزار هکتار وسعت، نه تنها خانهای برای بیش از 200 گونه پرنده است، بلکه بهعنوان قلب تپندهٔ اکوسیستم شمال ایران، نقش حیاتی در حفظ تعادل طبیعی و آب و هوای منطقه دارد.
در این گزارش، بهدنبال کشف داستانهای این تالاب شگفتانگیز و تهدیداتی هستیم که آن را تهدید میکند، و اهمیت حفاظت از آن برای نسلهای آینده. در منتهیالیه جنوبشرقی دریای مازندران، جایی که آبی بیکران دریا به زمینی مسطح و پررمز و راز میرسد، شبهجزیرهٔ میانکاله با آرامش خود، میزبان یکی از شگفتانگیزترین رویدادهای طبیعی است.
این پهنهٔ 68 هزار هکتاری که میانگین ارتفاع آن 30 متر پایینتر از سطح دریاهای آزاد قرار دارد، همچون کمربندی باریک در آغوش دریا و تالابهای اطراف جای گرفته است. از شمال، با دریای مازندران در تماس است؛ از جنوب، تالاب میانکاله در همسایگیاش آرام گرفته و از غرب، مرداب لپوی بهشهر آن را دربرمیگیرد.
شرق این شبهجزیره نیز به آشوراده میرسد، جایی که تنگهای کمتر از یک کیلومتر آن را از بندر ترکمن جدا میکند؛ هر ساله با آغاز فصل سرما، این سرزمین با اقلیم گرمِ مرطوب تا معتدل، پذیرای هزاران پرنده مهاجر است که از سرزمینهای شمالی و یخبندانهای بیپایان فرار کرده و به دنبال مأمنی برای زمستانگذرانی به اینجا میآیند.
میانکاله، که از سال 1348 بهعنوان منطقهٔ حفاظتشده معرفی شده و یک سال بعد توسط یونسکو بهعنوان ذخیرهگاه طبیعی زیستکره به رسمیت شناخته شد، اکنون جایگاهی فراتر از یک زیستگاه دارد؛ اینجا قلب تپندهٔ حیات وحش در حاشیهٔ دریای مازندران است.
تالاب میانکاله، با میانگین بارندگی سالانه 717 میلیمتر و خاکی که پذیرای گیاهان شورپسند و آبزی است، همچون بهشتی برای پرندگان و گیاهان به نظر میرسد.
جنگلهای انار وحشی و بوتههای تمشک در این منطقه، نهتنها غذای پرندگان را تأمین میکنند بلکه مأمنی امن برای زاد و ولد گونههای بومی همچون قرقاول خزری و دراج به شمار میروند.
این تالاب و اطراف آن، که از نخستین تالابهای ثبتشده در کنوانسیون رامسر است، اکنون شاهد حضور بیش از 200 گونه پرنده است. از فلامینگوهای بالسرخ و قوی فریادکش گرفته تا عروسغاز و مرغابیهای رنگارنگ، هر کدام با نقش و نگار و آوازشان، میانکاله را به بوم نقاشی بیهمتایی تبدیل کردهاند.
پرواز این پرندگان و صدای بالزدنشان، تابلویی زنده از زیباییهای طبیعت است که همزمان آرامش و هشدار را به انسان منتقل میکند: آرامش از همزیستی طبیعت و حیات، و هشداری برای حفاظت از این گنجینه که تنها در سایهٔ آگاهی و مسئولیت جمعی میتوان آن را برای آیندگان حفظ کرد.
صدای زندگی از دل تالاب خسته
صبح سردی است، آفتاب هنوز بهطور کامل بر افق ننشسته، و هوای مهآلود تالاب میانکاله، دمی از خواب بیدار شده است. کنار قایقی کوچک و کهنه که از عمرش پیداست بارها به دل تالاب زده، حاج حسن، ماهیگیر 70 سالهٔ روستای امیرآباد، چای گرمش را در لیوانی ترکخورده میچرخاند و به افق مینگرد.
صدای بالزدن دستهای از مرغابیها که از شمال میآیند، نگاهش را با خود میبرد. او آرام و متفکر میگوید: “صدای بالها… همیشه مثل صدای زندگی است. وقتی اولین پرندهها میآیند، انگار تالاب نفس تازه میکشد. میدانی؟ میانکاله بدون این پرندگان، مثل بدن بیروح است.”
حاج حسن، که چین و چروکهای عمیق صورتش از سالها زندگی کنار تالاب و بادهای سرد مازندران حکایت دارند، به قایقش اشاره میکند و ادامه میدهد: “این قایق با من بزرگ شده. وقتی نوجوان بودم، پدرم مرا با خودش به تالاب میبرد. آن موقع هم پرندهها بودند، اما کمتر. حالا هر سال بیشتر میآیند، شاید چون میدانند اینجا امن است، یا شاید چون آب و غذای کافی دارند. اما من همیشه فکر میکنم این پرندهها، پیامی از خدا هستند. اینکه طبیعت هنوز با ماست، اگر قدرش را بدانیم.”
چشمانش کمی تَر میشود؛ نه از اندوه، بلکه از دلتنگی. دلتنگی برای زمانی که میانکاله هنوز اینقدر شلوغ نشده بود. او آهی میکشد و میگوید: “حالا آدمهای زیادی میآیند؛ شکارچیها، گردشگرها، حتی کسانی که زبالههایشان را اینجا رها میکنند. گاهی شبها خواب این پرندهها را میبینم، که دارند از دست شکارچیها فرار میکنند. صدایشان توی گوشم میپیچد. قلبم میسوزد، اما چه کار میتوانم بکنم؟ من فقط یک ماهیگیرم.”
وقتی از او میپرسم چرا هنوز هر روز به تالاب میآید، حتی وقتی چیزی برای صید ندارد، میخندد و دستی به قایقش میکشد. “برای اینجا آمدن، همیشه نیازی به صید نیست. وقتی پرندهها را میبینم که از دور میآیند و تالاب پر از زندگی میشود، حس میکنم هنوز هم این زمین جای زیبایی برای زیستن است. میانکاله فقط طبیعت نیست، قسمتی از قلب ماست.”این به من میفهماند جذبه پرنده نگری تا چه اندازه روح را جلا میدهد.
با طلوع خورشید و گرمتر شدن هوا، حاج حسن قایقش را آرام به آب میاندازد. در حالی که قایق بر سطح آرام تالاب پیش میرود، صدای فریاد قوها و چرخش پرستوهای دریایی در آسمان، سمفونی زندهای از امید و زندگی را به تصویر میکشد. حاج حسن، مثل همیشه، بخشی از این سمفونی است؛ مردی که با تالاب نفس میکشد و عشقش به میانکاله را با هر نگاه، هر سکوت، و هر کلمه ابراز میکند.
قایق کوچک حاج حسن، در دوردستهای تالاب میانکاله، بهآرامی در آب پیش میرود و در افق مهآلود گم میشود.
صدای قوها، بالزدن دستهای از مرغابیها، و حرکت نرم نیهای بلند در باد، همگی شاهدی بر پیمانی نانوشته هستند: پیمان میان انسان و طبیعت.
برای حاج حسن، میانکاله فقط یک تالاب نیست؛ بخشی از وجود اوست، بخشی از خاطراتش، بخشی از زندگیاش. وقتی از او دور میشوی و به چهرهاش فکر میکنی، چیزی در نگاهش باقی میماند؛ نوعی عشق ساده و بیپیرایه به دنیای طبیعی که در واژهها نمیگنجد.
او مردی است که با هر طلوع خورشید در این تالاب، بخشی از قلبش را به این زمین میسپارد. با خودم فکر میکنم آیا این میراث طبیعی با ارزش دنیا با همه بکر بودنش نصیب آیندگان میشود؟
میانکاله با مردانی مثل حاج حسن زنده است؛ مردانی که نه با قدرت و ثروت، بلکه با دلهایی پر از احترام و عشق، محافظان خاموش این سرزمیناند. حاج حسن شاید نتواند شکارچیان را متوقف کند یا قوانین را تغییر دهد، اما هر بار که قایقش را به آب میاندازد، قصهای دیگر از همزیستی انسان و طبیعت را رقم میزند. قصهای که به ما یادآوری میکند، هنوز هم میتوانیم بخشی از چرخهٔ زندگی باشیم، اگر فقط کمی بیشتر به صدای تالاب گوش بدهیم.
تالاب بیصدا و مهاجرانی از سرزمین سرد
در میان صدای باد و خشخش نیها، فرهاد یکتانیک، فعال محیط زیست و حافظ طبیعت، با دقت به دوردستها مینگرد. سالهاست که او در کنار تالاب میانکاله ایستاده است و شاهد گذرگاههای پرندگان مهاجر و تغییرات طبیعی این زیستگاه بوده است. با وجود نگرانیهای فراوان درباره تهدیدات محیطزیستی این تالاب بینالمللی، نگاه او پر از امید و تعهد به حفاظت از این گنجینه طبیعی است. در گفتگویی با فرهاد، از میانکاله بهعنوان نگینی در دل مازندران و بهعنوان یک زیستگاه حیاتی برای پرندگان و دیگر موجودات، صحبت کردیم. صحبتهای او نهفقط تأملبرانگیز، بلکه نگاهی به مسئولیت همه ما در برابر این میراث طبیعی است.
فرهاد دوربینش را از گردنش برمیدارد و با اشاره به گروهی از فلامینگوها که در آبهای کمعمق تالاب شنا میکنند، میگوید: “میانکاله مثل یک گلوگاه است؛ هم برای پرندگان و هم برای ما انسانها. اینجا نقطهای است که زندگی جریان دارد، اما به همان اندازه هم آسیبپذیر است. اگر میانکاله از دست برود، بخشی از چرخهٔ حیات در این منطقه متوقف میشود.”
فرهاد که سالهاست بهعنوان یکی از فعالان پیشگام در حفاظت از این منطقه فعالیت میکند، با شور و حرارت دربارهٔ موقعیت استراتژیک میانکاله توضیح میدهد: “میانکاله یکی از مهمترین ایستگاههای مهاجرت پرندگان در نیمکره شمالی است. پرندگانی از سیبری، قفقاز و حتی اروپای شمالی، هزاران کیلومتر را طی میکنند تا به این تالاب برسند. اینجا برای آنها نه فقط یک توقفگاه، بلکه یک مسئلهٔ مرگ و زندگی است. اگر میانکاله نباشد، این پرندگان جایی برای استراحت، تغذیه و ادامه مسیرشان ندارند.”
او به گروهی از قوی فریادکش که در کنار تالاب ایستادهاند، اشاره میکند و میافزاید: “بیش از 200 گونه پرنده در میانکاله ثبت شده است. از فلامینگوهای زیبایی که تالاب را به تابلویی نقاشیشده تبدیل میکنند تا قوی فریادکش و عقاب دریایی دمسفید که نماد قدرت و زیبایی طبیعتاند. این تنوع زیستی، میراثی است که نمیتوانیم به سادگی از دست بدهیم.”
فرهاد نگاهی به دوردست میاندازد، جایی که تالاب میانکاله در افق با دریای مازندران همآغوش میشود. او با لحنی جدیتر ادامه میدهد: “میانکاله فقط برای پرندگان نیست. این منطقه مثل یک دیوار دفاعی طبیعی عمل میکند؛ جلوی سیلابها را میگیرد، آب را ذخیره میکند و حتی به تنظیم اقلیم کمک میکند. مردم محلی شاید متوجه این نقش نباشند، اما اگر میانکاله نباشد، زندگی خود ما هم تحت تأثیر قرار میگیرد.”
در نهایت، او با حسرت از چالشهایی که این زیستگاه را تهدید میکند، صحبت میکند: “شکار غیرقانونی، آلودگی، و دخالتهای انسانی، دشمنان اصلی میانکاله هستند. هر بار که یک پرنده شکار میشود یا یک بخش از تالاب تخریب میشود، انگار یک تکه از این معجزهٔ طبیعی را از دست میدهیم. ما باید به میانکاله به چشم یک سرمایه نگاه کنیم، نه یک زمین خالی.”
فرهاد در حالی که دوباره دوربینش را به دست میگیرد و به پرواز گروهی از مرغابیها خیره میشود، با صدایی که امید و هشدار را با هم در خود دارد، میگوید: “میانکاله یک امانت است. ما وظیفه داریم از آن مراقبت کنیم، نه فقط برای پرندگان، بلکه برای خودمان و برای آیندهای که بدون طبیعت، هیچ معنایی نخواهد داشت.”
میانکاله، نگین زمردین شمال ایران
میانکاله، جایی که آبی بیکران دریای مازندران به سبزی نیزارها و جنگلهای انار وحشی پیوند میخورد. این تالاب شگفتانگیز، با آغوشی باز پذیرای پرندگان مهاجری است که از هزاران کیلومتر دورتر برای زمستانگذرانی به اینجا میآیند؛ آسمانش با بالزدن فلامینگوها و قوهای سپید رنگآمیزی میشود، و سکوتش را آواز مرغان دریایی و نسیم خوشعطر درهم میشکند. میانکاله نه فقط زیستگاهی برای پرندگان و گیاهان، بلکه قلب تپندهٔ حیات طبیعی شمال ایران است.
در این میان، عطاالله کاویان، مدیرکل حفاظت محیط زیست مازندران، با افتخار و نگرانی از ارزشهای بینظیر این تالاب و چالشهایی که با آن روبهروست، میگوید: “میانکاله فقط یک تالاب نیست، بلکه یک اکوسیستم پیچیده و گنجینهای زیستمحیطی است که از سال 1348 بهعنوان منطقهٔ حفاظتشده معرفی شده و بعدها به پناهگاه حیات وحش و ذخیرهگاه زیستکره ارتقا یافت. این منطقه، با 68 هزار هکتار وسعت و میانگین ارتفاع 15 تا 28 متر پایینتر از سطح دریاهای آزاد، یکی از مهمترین زیستگاههای طبیعی کشور است.”
او با اشاره به آمار و ارقام مربوط به پرندگان مهاجر ادامه میدهد: “هر ساله حدود 200 گونه پرنده، شامل نزدیک به یک میلیون بال پرنده، به میانکاله مهاجرت میکنند.
پرندگانی مانند فلامینگوهای بالسرخ، قوی فریادکش، غاز پازرد، عروسغاز و مرغابیهای گونهگون از شمال سیبری، قفقاز و اروپا به اینجا میآیند. آنها در این تالاب استراحت میکنند، تغذیه میکنند و در برخی موارد زاد و ولد دارند. این تنوع زیستی، میانکاله را به یکی از مهمترین تالابهای ثبتشده در کنوانسیون رامسر تبدیل کرده است.”
دستش را روی نقشه میگذارد و مناطقی را نشان میدهد که تنوع گیاهی خاصی دارند: “جنگلهای انار وحشی، بوتههای تمشک، گیاهان شورپسند مانند علف شور و سازیل، همه اینجا را به مکانی بیمانند برای زیست پرندگان و سایر گونهها تبدیل کردهاند. میانکاله، از نظر اکولوژیک، بهعنوان یک حلقهٔ حیاتی در زنجیرهٔ مهاجرت پرندگان عمل میکند. اگر این حلقه از بین برود، تعادل طبیعی منطقه بهشدت مختل خواهد شد.”
او در ادامه به ارزشهای زیستمحیطی فراتر از پرندگان اشاره میکند: “این منطقه فقط برای پرندگان نیست. میانکاله نقش بسیار مهمی در ذخیره آب، کاهش اثرات سیلاب، و تنظیم اقلیم منطقه دارد. درواقع، میانکاله مانند یک سد طبیعی و یک تصفیهخانهٔ زیستی عمل میکند.”
با تغییر لحن، به چالشها و تهدیدات نیز میپردازد: “متأسفانه شکار غیرمجاز، آلودگیهای ناشی از فعالیتهای انسانی و پروژههای غیرمنطبق با استانداردهای زیستمحیطی، بزرگترین تهدیدات برای این منطقه هستند. ما باید همه، از مردم محلی گرفته تا نهادهای دولتی، دست به دست هم دهیم تا این زیستگاه بیبدیل را برای نسلهای آینده حفظ کنیم.”
او با حس امید و تأکید میگوید: “میانکاله فقط یک مکان جغرافیایی نیست؛ نمادی از تعادل و همزیستی میان انسان و طبیعت است. اگر بتوانیم از این گنجینه محافظت کنیم، نهتنها پرندگان، بلکه کل اکوسیستم منطقه از آن بهرهمند خواهد شد. حفاظت از میانکاله وظیفهای ملی است که نباید از آن غفلت کنیم.”
وقتی خورشید کمکم به افق نزدیک میشود، سایههای نیزارها روی آب تالاب کشیده میشود و آسمان پر از پرندگان مهاجری میشود که به آشیانههای موقتیشان بازمیگردند. در این سکوت طلایی، میانکاله یادآور حقیقتی عمیق است: طبیعت اگرچه سخاوتمند است، اما شکنندهتر از آن است که بیتوجهی انسانها را تاب آورد.
میانکاله فقط یک نقطه روی نقشه نیست؛ یک روایت است. داستانی از همزیستی پرندگان و انسانها، از جنگلهای انار وحشی که سرپناهاند و از آبهایی که زندگی را به پرواز درمیآورند. این تالاب، شریان حیات یک منطقه است، اما بیشتر از آن، آیینهای است که ما انسانها را به مسئولیتهایمان در برابر زمین و زیستگاههای طبیعیمان یادآوری میکند.
امروز، میانکاله به ما نیاز دارد. به نگاههای آگاهانه، دستهای حفاظتگر و تصمیماتی که به جای سود کوتاهمدت، آینده را میسازند. آیا میتوانیم صدای قوهای فریادکش و پرندگان بالسرخ را برای نسلهای آینده حفظ کنیم؟ آیا میتوانیم میانکاله را بهعنوان میراثی جاودانه به دست فرزندانمان بسپاریم؟
در میانکاله، طبیعت منتظر پاسخ ماست. پاسخی که نهتنها پرندگان، بلکه روح ما انسانها نیز به آن وابسته است.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید