مصائب تفکر فقیرانه مسئولان؛ فقر از جیب‌ها به ذهن‌ها رسیده است

مصائب تفکر فقیرانه مسئولان؛ فقر از جیب‌ها به ذهن‌ها رسیده است

تاریخ انتشار: 1404/8/11

شماره خبر: 18234

چاپ‌خبر

وقتی فقر از سفره و جیب مردم فراتر می‌رود و به ذهن‌ها نفوذ می‌کند، جامعه توان گفت‌وگو، برنامه‌ریزی و امید به آینده را از دست می‌دهد. روانشناسان می‌گویند ذهن فقیر، محصول نابسامانی‌های آموزشی، فرهنگی و تصمیم‌گیری‌های فقیرانه در سطوح مدیریتی کشور است.

به گزارش رویداد شمال ؛ محمدرضا ایمانی، روانشناس و رفتارشناس، در گفت‌وگو با ایلنا می‌گوید: انسان تحت‌تأثیر رویکردهای ذهنی خود زندگی و تصمیم‌گیری می‌کند. ذهن فقیر همواره بر «نداشته‌ها» تمرکز دارد؛ تمرکزی که در ظاهر می‌تواند انگیزه‌بخش باشد، اما در واقع فرد را به مقایسه‌های ناقص و خودویرانگر می‌کشاند.
او توضیح می‌دهد: ما خود را با جوامع پیشرفته از نظر ثروت و امکانات مقایسه می‌کنیم، اما فراموش می‌کنیم رفتارها، قانون‌پذیری و نظم اجتماعی آن‌ها نیز متفاوت است. ذهن فقیر، درک درستی از تفاوت‌ها ندارد و همین ناآگاهی، ما را در چرخه‌ای از نارضایتی و تکرار خطاها گرفتار می‌کند.

ریشه فقر ذهنی در نظام آموزشی معیوب

به گفته ایمانی، بخش بزرگی از ذهن فقیر در ساختار آموزش و پرورش شکل می‌گیرد: مدارس ما به‌جای پرورش مهارت حل مسئله، خلاقیت و همکاری، رقابت خودخواهانه را آموزش می‌دهند. هدف دانش‌آموز، نفر اول شدن در کنکور است نه یادگیری. همین نگاه، شکاف طبقاتی را تشدید و فرصت رشد را از استعدادهای مناطق محروم سلب می‌کند.

وی تأکید می‌کند که خروجی چنین نظامی، نسلی است که نه‌تنها در تصمیم‌گیری‌های شخصی، بلکه در جایگاه مدیریتی نیز منافع فردی را بر جمعی ترجیح می‌دهد.

وقتی فقر ذهنی به سیاست می‌رسد

ایمانی هشدار می‌دهد: ذهن فقیر در میان مسئولان، به سیاست‌گذاری‌های فقیرانه می‌انجامد. او گسترش مدارس غیرانتفاعی و نابرابری آموزشی را نمونه‌ای از این تفکر می‌داند که فرصت رقابت عادلانه را از بین برده است.
به گفته او، کسانی که از این ساختار بهره‌مند می‌شوند، در آینده کمتر به مناطق محروم بازمی‌گردند یا مسئولیت اجتماعی حس نمی‌کنند. نتیجه این روند، شکاف عمیق طبقاتی و سیاست‌های نادرست کنونی است.

ناتوانی در گفت‌وگو؛ نشانه فقر فرهنگی و ذهنی

رابعه موحد، روانشناس اجتماعی، بُعد دیگری از ماجرا را بررسی می‌کند: مغز انسان برای رشد نیازمند گفت‌وگو و آزادی بیان است. وقتی فضای جامعه پر از ترس و خشم باشد، مغز تنها به بقا فکر می‌کند نه خلاقیت.
او می‌گوید ناتوانی در گفت‌وگو، یکی از نشانه‌های بارز فقر ذهنی است: در جامعه‌ای که مردم صدای یکدیگر را نمی‌شنوند، فقر رابطه و سطحی‌نگری جای گفت‌وگوهای سازنده را می‌گیرد. نتیجه‌اش طلاق، خشونت و بی‌اعتمادی است.

رسانه و آموزش؛ قربانیان تفکر تک‌بعدی

موحد معتقد است رسانه‌ها و نظام آموزشی با ترویج تفکر تک‌بعدی، جامعه را از تفکر آزاد و چندجانبه محروم کرده‌اند: وقتی فقط یک نوع تفکر غالب شود، جامعه قدرت تحلیل و گفت‌وگوی عمیق را از دست می‌دهد. همین تک‌بعدی‌نگری از سطوح فردی تا حکمرانی ادامه یافته است.

آزادی بیان و امنیت روانی، شرط ذهن غنی

به باور موحد، مغز برای رشد به «فضای امن» نیاز دارد: ناامنی‌های اقتصادی و اجتماعی، مردم را در حالت اضطراب نگه می‌دارد. در چنین وضعی، کسی نمی‌تواند آینده‌اش را برنامه‌ریزی کند.
او تأکید می‌کند: اگر بخواهیم جامعه‌ای خلاق و رشد‌یافته داشته باشیم، باید آزادی بیان، گفت‌وگو و تبادل نظر را تشویق کنیم. بدون این‌ها، هیچ توسعه‌ای پایدار نخواهد بود.

برچسب:

اشتراک گذاری در:

هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *