مهدي لطفيچهارده/
در جهاني كه اصلاحات معمولا با هياهو و تقابل همراه است، تجربه ايران نشان ميدهد شايد كاراترين مسير تغيير، از دل سكوت و با راهبري عقلانيت بگذرد؛ راهبرياي كه ديده نميشود، اما اثر ميگذارد. ايران امروز با مجموعهاي از چالشهاي نهادي و مديريتي روبهرو است. بروكراسي كند و پُرهزينه، پيچيدگي در نظام تصميمگيري و مقاومت در برابر پيادهسازي الگوهاي نوين حكمراني. حوزههايي چون سلامت، آموزش، ماليات و انرژي، بهويژه درگير اين مقاومت مزمناند. طبق دادههاي بانك جهاني (Governance Indicators 2024)، شاخص «كنترل فساد» در ايران عدد منفي ۰.۹۰ (در بازه ۲.۵+ تا ۲.۵-) را ثبت كرده است؛ عددي كه از ضعف ساختاري در شفافيت، پاسخگويي و كارآمدي خبر ميدهد. در چنين شرايطي، راهبري بيسر و صدا نه تنها يك سبك مديريتي، بلكه يك ضرورت سياستگذاري است. پيشتر و در يادداشتي با عنوان: « لزوم راهبري بيسر و صدا در سازمانهاي ايراني» سه گام آغازين اين رويكرد را معرفي كردم:
۱- نقشهبرداري پشتپرده
۲- اجراي پروژههاي كوچك، محرمانه و آزمايشي
۳- ايجاد كانال بازخورد امن و بيواسطه
اكنون زمان آن رسيده كه اين چارچوب، وارد فاز پيشرفتهتري شود؛ بهويژه در سطح اصلاحات ساختاري در نظامهاي مديريتي.
شش ابزار كليدي رهبران بيسروصدا:
۱- مشاهده نهادي لحظهاي- رهبران بيسروصدا، نه از پشت ميز، بلكه در دل فرآيندهاي اجرايي گرهها را ميشناسند. براي نمونه، اگر يك مدير مركز درماني چند روز بهصورت ناشناس در كنار فرآيند پذيرش قرار گيرد، ميتواند زودتر از هر بخشنامهاي، گلوگاههاي پنهان، اتلاف منابع يا رفتارهاي غيرحرفهاي را شناسايي كند.
۲- روايتسازي هدفمند- سياستگذاري موفق بدون «قابسازي ذهني» ممكن نيست. رهبران بيسر و صدا با تعريف داستانهايي ساده، ملموس و موفق، ذهن تصميمگيران و مجريان را آماده تغيير ميكنند.
تجربه ديجيتالسازي موفق در يك اداره مالياتي كوچك، اگر درست روايت شود…
ميتواند مبناي گسترش ملي قرار گيرد، بدون آنكه از ابتدا نيازي به مصوبههاي پرهزينه باشد.
۳- هدايت ميكروتعاملات- برخي تغييرات از يك جمله يا اعطاي يك پاداش درست آغاز ميشود، نه از سياستنامهها. قدرداني يك مدير از تحليل دقيق يك كارشناس، اگر بهموقع، محترمانه و بدون اغراق انجام شود، ميتواند پيامي عميق درباره مسووليتپذيري و حرفهگرايي به تمام سازمان بدهد.
۴- شبكه قهرمانان كوچك- اصلاحات موفق، اغلب از دل مديران مياني و محيطهاي دور از مركز آغاز ميشود. اگر چند مدرسه در مناطق كمبرخوردار، الگوي جديد ارزشيابي را آزمايش كنند و نتايج آن مستند شود، بدنه مقاوم نظام آموزش و پرورش تدريجا متقاعد خواهد شد.
۵- پيشقابسازي هوشمندانه- سيستمها، اجزاي انساني آن، ذينفعان و افكار عمومي زماني در برابر تغيير مقاومت نميكنند كه پيشاپيش از چرايي و كارايي آن آگاه شده باشند. يك گزارش دقيق درباره اتلاف منابع در شيوه فعلي بودجهريزي، پيش از هر اصلاحي، ميتواند زمينه ذهني و اجتماعي لازم را براي پذيرش الگوي جديد فراهم كند.
۶- حضور بينام و اثربخش- در بسياري موارد، رهبران واقعي همانهايي هستند كه ديده نميشوند. اگر مجموعهاي از اصلاحات در سامانههاي دولت الكترونيك بدون برجستهسازي فردي انجام شود، سرمايه اجتماعي آن به ساختار بازميگردد، نه به شخص و اين يعني نهادسازي واقعي.
جمعبندي: سياستگذاري تدريجي، راهبري آرام- اگر اين شش تكنيك پيشرفته را با سه گام پايهاي تركيب كنيم، مسير جديدي براي تحول آرام، كمهزينه و بدون اصطكاك در نظام مديريتي ايران باز ميشود؛ مسيري كه از دل سازمان آغاز ميشود اما بر ساختار كلان اثر ميگذارد، نه با تقابل، بلكه با نفوذ تدريجي و تدبير بيصدا. آنچه اين ابزارها را فراتر از يك بسته مديريتي روزمره قرار ميدهد، قدرت آنها در تغيير پارادايم است: جابهجايي از مديريت پرسروصدا و دستوري، به سبك راهبري زيرپوستي، مشاركتي و نهادساز. اين تغيير سبك، نه تنها بهرهوري داخلي را افزايش ميدهد، بلكه ظرفيت تابآوري سيستم را در برابر بحرانهاي پيشرو بالا ميبرد. اين يادداشت ادامه مسيري تحليلي است كه پيشتر آغاز شد؛ مسيري كه اكنون با ارايه پيشنهادهاي كاربرديتر، در پي معرفي ظرفيتهاي ناپيداي راهبري بيسر و صداست براي ساختن آيندهاي كاراتر، با انجام اصلاحات بيحاشيه براي ايجاد تغييرات بادوام.
دانشآموخته دكتراي علوم سياسي-سياستگذاري عمومي
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید